محل تبلیغات شما



من خیلی دوست دارم کودک باشم 

رابطه من با خانواده ام پدرام و مادرام و خواهرام و برادرام خوب نیست
رابطه من با خانواده خانومم خوب نیست

رابطه من با خیلی از اطرافیانم خوب نیست
فقط رابطه من با خانومم خداروشکر خوبه
انگار من از خیلی از اونهای که رابطه ام باهاشون خوب نیست فرار میکنم دوست ندارم روبه رو شوم  در بعضی ها خیلی بیشتر  .هیچ خوبی بهشون نمیکنم ولی بدی هم نمیکنم 
ولی من ادم بدی نیستم ولی دوست داشتن رو بلد نیستم قلبم مهربونه 
عزیزترین هایم پسرم و خانومم هست که کل درونم وجودم براشون میتپه شاید خانومم ندونه نمیدونم شاید هم میدونه ولی من  نمیتونم بهش بروز بدم

خیلی فاصله گرفتم از خدمت کردن بدون چشم داشت به خانواده ام و اطرافیانم

 

خدای من اون بهشتی که همه میگن رو نمیخوام ازت

ولی درونم رو آرام کن

تا میتوانم  این دنیا رو برای خودم و دور اطرافیانم بهشت میکنم

 

 


امروز بیدار شدم دیر هم شده بود بعد ی قهوه خودم اومدم بیرون بعد رفتم مغازه  وسایل های کارمو آماده کردم بعد ی سرویس خورد رساندم بعد دو مرتبه اومدم خواهرمو رساندم خونشون بعد زاده  اومدم مغازه ی مشتری اومد را انداختم بعد رفتم خواهر زادمو بردم مغازه پسر عموم بعد بردمش خونه بعد آمدم ی سر به راهنما زدم بعد رفتم خونه نهار خوردم بعد به خوانومم گفتم می‌خواهم گوشی بگیرم رفتم گوشیمو دادم قسطی ی گوشی گرفتم پسندازمو هم دادم بعد اومدم با برادر کوچکم رفتم سر کار بعد برگشتم بعد برادرمو رساندم بعد دامادمون مو رساندم روستا بعد آمدم جلسه بهبودی قبلش ی نخ سیگار کشیدم بعد داخل جلسه شدم بعد گوش کردم آخر جلسه به خدمت گزار پزیرای کمک کردم بعد اومدم برا مغازه پسر عموم خرید کردم بعد ی مسافر جابه جا کردم بعد زود اومدم خونه ی شام خوردم بعد ی دوش گرفتم خواستم بخوابم با خوانومم جربحس کردم بعد دیر  خوابیدم


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها